
چند سال پیش، وقتی شرایط کاری و اقتصادی در ایران کمی سخت شده بود، به این فکر افتادم که شاید وقتش رسیده یک تغییر بزرگ در زندگی ایجاد کنم. همیشه دلم میخواست تجربه زندگی در یک کشور دیگر را داشته باشم، اما واقعیت این بود که هیچ وقت نمیدانستم از کجا شروع کنم.
اولین چیزی که کردم، جستجو در اینترنت بود. صفحات مختلف پر بودند از اطلاعات پراکنده و بعضی وقتها متناقض. درباره کار، خرید ملک، اجاره خانه و حتی قوانین بانکی و مالیاتی اطلاعات زیادی پیدا نمیکردم. واقعاً نمیدانستم از کجا شروع کنم و چه منطقهای برای زندگی بهتر است.
یک روز که دوباره در حال مرور سایتها بودم، یکی از دوستانم گفت بهتر است با کسی که تجربه واقعی در این زمینه دارد مشورت کنم. همان موقع به یاد هلدینگ علایی افتادم که قبلاً اسمش را از طریق دوستم که باهاشون در ارتباط بود شنیده بودم. تصمیم گرفتم یک پیام کوتاه واتساپ برایشان بفرستم و سوالهایم را بپرسم.
جواب سریع آمد و یکی از مشاوران چند سوال از من پرسید: آیا میخواهم کار کنم یا سرمایهگذاری کنم، آیا قصد خرید خانه دارم یا فقط زندگی کوتاهمدت، و سبک زندگی مورد علاقهام چیست. صحبت با او کمک کرد که دیدم مسیرم چقدر میتواند روشن و منطقی باشد.
بعد از چند هفته برنامهریزی و مشورت، تصمیم گرفتم برای بازدید به قبرس شمالی بروم. اولین چیزی که توجه من را جلب کرد، محلهها بود. بعضی محلهها آرام و خلوت بودند، بعضی شلوغ و پرانرژی. هر محله حس و حال خودش را داشت؛ بازارهای محلی با میوهها و سبزیجات تازه، نان تازهای که هر صبح از نانواییها بیرون میآمد، و فروشندههایی که با لبخند به مشتریها خوشامد میگفتند.
در طول سفر، به رستورانهای کوچک محلی هم سر زدم. غذاها ساده اما خوشمزه بود؛ صبحانه با پنیر محلی و زیتون، ناهار با سبزیجات تازه و ماهی یا مرغ، و چای سنتی که در اکثر کافهها سرو میشد. همین نکات کوچک زندگی روزمره بود که باعث شد حس کنم میتوانم در اینجا زندگی کنم و با فرهنگ مردم آشنا شوم.
پیدا کردن ملک هم تجربهای جالب بود. چند خانه مناسب دیدم، اما انتخاب نهایی همیشه سخت بود. بعضی خانهها نور کافی نداشتند، بعضی بالکن کوچک داشتند و بعضی فاصلهشان از مرکز شهر زیاد بود. در یکی از جلسات، مشاور با تجربهای که با او در تماس بودم به من توصیه کرد گزینهها را با دقت بیشتری بررسی کنم و حتی به مراکز خرید، دسترسی به حمل و نقل و امنیت محله توجه کنم.
در نهایت، بعد از چند روز بازدید و تحقیق، توانستم انتخابم را انجام دهم و مقدمات خرید ملک و آمادهسازی مدارک را شروع کنم. همان موقع بود که دوباره به ذهنم آمد هلدینگ علایی چقدر کمک کرده بود؛ فقط یک اشاره کوچک و راهنمایی کاربردی بود، نه چیزی که تبلیغی به نظر برسد، اما واقعاً مسیر را برایم روشن کرد و نگرانیهایم را کم کرد.
این سفر تجربهای بود پر از نکات کوچک اما واقعی: صبحها صدای پرندگان و نانواها، عصرها قدم زدن در خیابانهای آرام، ملاقات با فروشندهها و همسایهها، و یاد گرفتن جزئیات زندگی روزمره که هیچ سایت یا بروشوری به من نمیگفت. همه اینها باعث شد نه تنها از جنبه قانونی و مالی، بلکه از نظر شخصی و فرهنگی هم آماده باشم برای شروع یک زندگی جدید.
چطور در زمان قطعی آب، زندگیمون رو بدون استرس ادامه بدیم؟